حبادنما | پایگاه خبری تحلیلی جوانان حبیب آباد

حبادنما ، پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی جوانان حبیب آباد
پایگاه خبری ، تحلیلی جوانان حبیب آباد

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ
اندر حکایت انتخابات

اندر حکایت انتخابات

طبیعتا سلام

من از این سر ، تو از اون سر زمان!


خاطرات کهنه رو ورق زدیم و خلاصه رسیدیم به صحبت «شیرین انتخابات»

ناگفته نماند جمله بالا در زمان های پیشین کاربردهای دیگری نیز داشته ، از زبان مسئول ماقبل پیشین اداره محترم آب و فاضلاب ... بماند !

نقل است روزگاری جمعیتی در پی انتخاب نماینده خود برآمدند ، مردمی که تا آن زمان بارها (یا بهتر بگوییم 9 بار) در پی انتخاب شیء فوق الذکر از روش «انتخاب اصلح» برآمده بودند. (لازم به ذکر است اصلح با مسلح و اسلحه تفاوتی دارد مانند تفاوت چاله و گودال بزرگ ! ، معمولا چاله چوله زود پر میشه و ناپدید، ولی گودال نه !! گودال است دیگر !)
در بین مردم آن روزگار که هر بار با شنیدن قول های مختلف به امید مرحمتی دست به انتخاب اصلح زده بودند ، زمزمه ها و پچ پچ هایی رد و بدل می شد، نمونه هایی که قابل ذکر هستند و برای شنیدن اونا نیاز به محدودیت سنی خاصی نیست، زیاد نیستند! ، چند موردش رو براتون می نویسیم ..


برای نمونه عده ای که به شغل شریف کشاورزی می پرداختند و برای کشاورزی طبیعتا به خاک نیاز داشتند (میفهمی ، خاک !) نگرانی خودشون رو از بابت امکان کمیاب شدن این شیء گران قیمت در آینده به صورت های مختلف نشان دادند. گروهی در مسیر ماشین روی مزرعه خود میخ ریختند ، که مسلما روش خوبی برای حفظ این منبع ارزشمند از انتقال به شمار نمی رفت ، دلیلش هم سادس ، چون همون اول به فکر تاسیس یک باب مغازه آپارتی نیز افتادند و خرج روی خرج !


گروه بعدی ، اونایی هستند که به گروه اول به شکل خندان و غالبا دست در جیب و از زیر عینک نگاه می نمودند، و شاکی از همه چیز و همه کس و معمولا با زاویه 45 درجه اونم از بالا به پایین به بقیه و مخصوصا گروه اول نگاه می کردند، اصلا به فکر انتخاب نبودند که هیچ، طبیعتا معتقد بودند که مشکلات مانند راحت الحلقوم و به کمک دست های پنهان آماده بلعیدن (حل کردن !) خواهند شد و اصلا چه معنی میده ، اینا آب و نون نمیشه و غیره ! (تو خود بخوان حدیث مفصل ...) ، این دسته دائما زیر لب با اذکار مختلفی افراد گروههای دیگر رو مورد خطاب قرار می دادند.

دسته ای، انتخاب خود را به دست پخت نامزدها گره زده بودند. کار این دسته سخت تر از بقیه بود چون علاوه بر انتخاب نامزد می بایست دست پخت و غذا را نیز انتخاب می کردند. شعار این افراد هم این بود: هر که شامش بیش  رأیش بیشتر ...(نه باباااا !!) کاش به همینش هم عمل کنن!


گروهی از مردم هم که روابط بین الملل با دِه ها و شهر های اطراف را جز مسائل استراتژیک خود می دانستند و کلید حل مشکلات خودشون را در دستان کدخدای دهات دیگر می دیدند، در جمع های خودمانی خود برای تلطیف فضا از اشعاری چون :

ای هدهد سبا به "سنا" میفرستمت

بنگر که از کجا به کجا میفرستمت


حیف است توافقی چو تو در لوزان و وین

زین جا به آشیان سنا میفرستمت

استفاده می نمودند ، این دسته از طرح و تصویب 20 دقیقه ای این موضوع در مجلس شهر خود شادمان و کف زنان بودند ، طبیعتا طیفی هم گریان :)


طبق معمول، مدارس آن روزگار هم از فضای انتخاباتی پر شده بود ، تا آنجایی که حتی دانش آموزان برای بالابردن هیجان انتخاب نماینده ، برای جذاب تر شدن جلوه های بصری نامزدان عزیز ، و طبیعتا رفع عیوب از سیمای این عزیزان به نقاشی و افزودن سیبیل و ریش و عینک و خلاصه افزودن و کاستن نکات ریزی که از دید فتوشاپ نیز پنهان مونده بود ، می پرداختند !


در این بین گروهی هم پیدا شدند که وسط این ماجراها حسابی از شعار ها و وعده های نامزدان عزیز شاد شده بودند و خلاصه بساط تفریحشون جور شده بود ، البته ما خودمون هم بهشون حق میدیم ، آخه بهشون قول مترو ، فرودگاه ، رفع معضل ترافیک و .. از این قسم قول ها داده بودند !! ، نِه باریکلا !


شکاکین ، این دسته که همیشه و هر زمان و به همه چیز بدبین بودند از شانس بد ما با گروهی از شعرا به استقبال این انتخاب رفته بودند :

مشکل از میز است چون تا میز پیدا می شود

زیر آن یک جای حاصل خیز پیدا می شود


جا که حاصل خیز شد ، محصول خواران می رسند

مثل آفاتی که در جالیز پیدا می شود ...
و ....
این دسته همانطور که از شعرشون پیداست ، در کل اعتمادی به انتخاب نداشتند !

دسته ای نیز که به مهارت هایی از موسیقی (ساز های زهی) گرایش پیدا نموده بودند ، درکل کاری به این کارا نداشتند ، در تاریکی های شهر دنبال کار خودشون بودند ! ، هر چند این انتخاب می تونست با این قشر هم کاری داشته باشه ..


ولی در هر صورت در آن زمان به زمان انتخاب نزدیک و نزدیک تر می شدیم ، و این سوال جدی در بین مردم مطرح شده بود ، که چه کسی را انتخاب کنیم ، در آن روزگار اصولی برای انتخاب شایسته از زبان عقلا روییده بود ، که بعضیاش اینا هستند :


اصول عمومی :

  • اول که خدا و پیغمبر بشناسه .
  • پیروی از ولی فقیه داشته باشه.
  • جرات داشته باشه ، حداقل نترسه حرفاشو بزنه ، چون اگه انتخاب شد همه گروه ها احتمالا پشتیبانش خواهند بود (واقعا ؟!)
  • زیاد اهل بریز و بپاش و .. نباشه ، طرفدار برپایی حقوق دائم برای خود نباشد !
  • راستگو باشه ! یا حداقل دروغ تابلو نگفته باشه !
  • شایستگی این کار رو داشته باشه ، نیومده باشه خودی نشون بده و تمام !
  • به همه مردم مخصوصا محروما توجه داشته باشه.
  • وکیل الدوله هم نباشه !
 
اصول تخصصی :
  • با قانون و مقررات کاملا آشنا باشه
  • عدالت در تخصیص زمان و توجه و ... به شهر های زیر مجموعش داشته باشه
  • داخل کارنامه و سوابقش حداقل چند تا پست اجرایی داشته باشه
  • بتونه بر دستگاه های مختلف ومجری قانون نظارت داشته باشه و بقولی مسائل رو زیر سیبیلی رد نکنه!
  • آگاه به مسائل مختلف کشور باشه (سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و .. )
  • بدهکار مراکز قدرت و ثروت نباشه که بعد تازه بخواد کلی بهشون خدمت کنه !
  • برای این چند سال که قراره نوکر و خدمتگزار مردم باشه برنامه داشته باشه.
  • پیگیر مطالبات مردم باشه

به نظر شما مردم آن روزگار چه اصول دیگری را برای انتخاب می بایست در نظر می گرفتند ؟

  • حبادنما
  • ۵۶۹ بازدید
مشترک روزانه حبادنما شوید
پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.

برای دریافت آخرین مطالب و عضویت در کانال تلگرام حبادنما بر روی لینک زیر کلیک کنید.

کانال حبادنما در تلگرام

از همشهریان عزیز حبیب آبادی خواهشمندیم نظرات خود را جهت هر چه بهتر شدن مطالب برای ما ارسال نمایند.
درگاه ارتباطی : habadnama[at]gmail.com

فرصتی برای خدمت

شورای اسلامی شهر حبیب آباد

آخرین نظرات
پاسخ: بله الحمدولله در قید حیات هستند