سعید دهقان یکی از چهره های شناخته شده فوتبال استان اصفهان است که فوتبال خود را از زمینهای خاکی محله پایین شهر حبیب آباد شروع کرد و موفق شد سالیان متمادی بعنوان یکی از بازیکنان تیم ذوب آهن بازی کند و در بسیاری از بازیهای این تیم در ترکیب اصلی و به صورت ثابت حضور داشته باشد .
با تشکر از وقتی که در اختیار حباد نما قرار دادید لطفا بصورت اجمالی خود را معرفی و بفرمایید چگونه شد که به ورزش فوتبال آن هم در سطح حرفه ای پرداختید ؟
سعید دهقان هستم متولد شهر حبیب آباد. فوتبال را در سن 8 سالگی شروع کردم . اکثر افراد به خصوص کودکان و نوجوانان علاقمند به فوتبال هستند بنده نیز از این قاعده مستثنی نبودم . تقریبا در 7 یا 8 سالگی بود که در زمین خاکی محله پایین حبیب آباد فوتبال را شروع کردم نام تیم ما البرز بود و آقای علی روانبخش مربی این تیم بود. آقای روانبخش کمک کرد که بنده بیشتر به فوتبال علاقمند شوم . ایشان تیم البرز را منسجم کرد و بیشترین آموزش من در دوران کودکی با آقای روانبخش بود.
الان مدارس فوتبال هست و علاقه مندان در این مدارس ، فوتبال پایه را شروع میکنند ولی در آن زمان آقای روانبخش با ما کار کرد و خوب هم به ما آموزش داد .
در ادامه مطلب با حباد نما همراه باشید ...
حدودا 3 یا 4 سال به همین منوال گذشت با همان تیم البرز. تا اینکه من به مرحله نوجوانی رسیدم . و برای منتخب نوجوانان اصفهان شرکت کردم ، از طریق آقای احمد رضا رسولی ( مربی بدن ساز) معرفی شدم ، بنده و چند نفر دیگر از بچه های حبیب آباد معرفی شدیم . خودمان هم نمی دانستیم باید چه کار کنیم خدابیامرز محمد علی خیری نژاد و آقای روانبخش ما را میبردند و می آوردند !
ما هم که پول نداشتیم این عزیزان ما را سر تمرین میبردند. علاقه شدید داشتیم . چهار یا پنج جلسه از تمرینات تیم نوجوانان اصفهان را که رفتیم آقای منصور ابراهیم زاده ، تیم را غربال کرد و از حبیب آباد من را انتخاب کرد و آن دو نفر دیگر خط خوردند و اینگونه شد که من برای رفت و آمد تنها شدم. همه تمرینات این تیم هم در ورزشگاه تختی بود ، و با اینکه در آن زمان من 14 ساله بودم آشنایی زیادی به مسیرها نداشتم، پدرم هم کلا با ورزش و فوتبال مخالف بود ، حتی وقتی میخواستم بازی های فوتبال را از تلوزیون ببینم پدر آنرا خاموش میکرد . این هم خوب نبود ، یک ورزشکار نیاز دارد که فوتبالها را هم پیگیری کند . این برای من سخت بود ، بعد از انتخاب در تیم منتخب نوجوانان اصفهان برای قهرمان کشوری رفتیم ، بیاد دارم اولین جلسه ای که در تمرین تیم منتخب نوجوانان اصفهان شرکت کردم از ترس دندانهایم به روی هم میخورد ، تمرین هم زیر نور برگزار می شد ، تا آن زمان این چیزها را ندیده بودم به همین خاطر ترس داشتم . همه از نظر فیزیکی نسبت به من بزرگتر بودند به هر حال آن شب گذشت و کم کم برایم عادی شد . در این تیم تا نفر دوم تیم هم رسیدم. یک کاپیتان داشتیم با نام مجید حسن زاده که برای تیم ملی نوجوانان هم دعوت شد بعد از ایشان من نفر دوم تیم بودم یعنی من که اینقدر میترسیدم تا نفر دوم هم رسیدم .
منصور ابراهیم زاده مربی ما بود و از همان نوجوانی مطالب بسیاری را از ایشان یاد گرفتم . بعدا در ذوب آهن هم مربی من شد اما در نوجوانی خیلی مطالب از ایشان یادگرفتم که توانستم پیشرفت کنم واقعا هم مهم است در نوجوانی یک مربی خوب داشته باشی . این در پیشرفتم خیلی موثر بود ، تیم ملی نوجوانان که دعوت نشدم یک مدت تمرین نرفتم، خسته شده بودم ، مشکلاتی داشتم که نمی توانستم بروم بعد آقای ابراهیم زاده از طریق آقای حسن نظیفی پیغام دادندکه حتما بروم .
مسابقات در سال 1365 برگزار شد که در آن سال ما پنجم کشور شدیم ولی مجددا برای تیم ملی دعوت نشدم و از تیم ما همان کاپیتانمان (حسن زاده) دعوت شد. البته اگر کسی را داشتم که سفارشم را میکرد ، امکان دعوت به تیم ملی را هم داشتم چون نفر دوم تیم بودم جلوی تهران و خوزستان من کاپیتان بودم . بعد از مرحله نوجوانان وارد تیمی در رده جوانان به نام شهرداری اصفهان شدم ، که آقای محمد یاوری مربی آن بود . در باشگاه های اصفهان کاپیتان این تیم بودم و برای تیم منتخب اصفهان هم انتخاب شدم . آن زمان مسابقات کشوری مثل الان باشگاهی نبود ، هر استان یک تیم منتخب داشت در سطح کشوری و تیم های استانی با هم رقابت میکردند . بازی ها مشکل تر بود و از همه باشگاه ها یک تیم باید انتخاب می شد . در جوانان منتخب اصفهان من انتخاب شدم و در سال 67 بود که در کشور دوم شدیم.درباره مشکلات هم باید بگویم بیشتر مشکلات من در جوانی مخالفت پدرم برای شرکت در بازی ها و همچنین مشکلات مالی بود.
پولی در کار نبود اما به خاطر علاقه شدیدی که به فوتبال داشتم در آن زمان فصل ها که تمام میشد من ترس داشتم که در فصل بعد انتخاب نشوم به این خاطر در تعطیلات فصل که موقع استراحت بود و همه بازیکنان به استراحت می پرداختند من می آمدم در حبیب آباد دور زمین خاکی ابتدای ورودی شهر میدویدم. چندین بار بود که حالت تهوع به من دست داد و حالم به هم خورد ،تا حدی که می ترسیدم که مبادا کسی به دادم نرسد و تلف شوم ، اینقدر فشار می آوردم . برای اینکه در موقع تست برای فصل بعد مبادا مشکل داشته باشم و انتخاب نشوم . همچنین می دانستم که فوتبال می تواند آینده ام را تضمین کند ، علاقه شدید و پشت کار هم داشتم ، یعنی هیچ کس نمی آمد در تعطیلات فصل یا بعد از تمرین تیم باز هم تمرین کند ، اما من این کار را در حبیب آباد میکردم . نصفش علاقه و پشتکار بود و نصف دیگرش هم ترس از اینکه انتخاب نشوم. هر موقع هم تمرینات شروع می شد ، خودم راحت تر بودم و راحت هم انتخاب می شدم ، تا سال 68 جوانان اصفهان بودم که با این تیم قهرمان ایران شدیم ، بعد از آن عازم خدمت سربازی شدم ، قرار بود کار من را درست کنند تا برای تیم ژاندارمری تهران بازی کنم. در دوران سربازی آنجا هم بازی کردم ، بعد تیم ژاندارمری اصفهان گفت تو را می آوریم اصفهان ، آوردند اصفهان ولی نتوانستند کارم را درست کنند که در این تیم بازی کنم . آنجا را از دست دادیم و اینجا را هم نتوانستند کارم را درست کنند و ناچارخدمت سربازی را در مرقد امام (ره) به پایان رساندم ، خدمت سربازی ، دو سال از فوتبال دورم کرد. بعد که آمدم در تیم تام اصفهان فوتبال را دامه دادم ، قبل از سربازی در سطح اول فوتبال کشور بازی میکردم ، بعد از آن آمدم در لیگ استان ، در این زمان من بیست ساله بودم. در لیگ استان با تام اصفهان اول شدیم و به لیگ 3 کشوری راه یافتیم ، و پس از مدتی با تلاش به ترکیب اصلی تیم راه یافتم . در بازی چهار جانبه که بین چهار تیم اول استان (ذوب آهن ، سپاهان ، پلی اکریل و تام) برگزار شد مقام اول را کسب کردیم بعد ذوب آهن امتیاز تیم و چهار بازیکن آنرا خرید ، من هم جز آن چهار بازیکن بودم ، اما آقای چرخابی نگذاشت من در آن سال به ذوب آهن بروم ، ایشان پولی از جیب خودش به مبلغ 80 هزار تومان اضافه بر 320 هزار تومانی که باشگاه تام به من میداد ، دادند و گفتند که برای تو زود است که به ذوب آهن بروی ، نمی توانی آنجا دوام بیاوری ، البته سال بعد ذوب آهن مرا خواست و به ذوب آهن رفتم.
حقوق گرفتن من از بعد از لیگ استان شروع شد ، در سال 72 یا 73 بود که مبلغ قرار دادم با تیم تام 320 هزار تومان بود ، که نسبتا مبلغ خوبی بود ، با پولش یک رنو خریدم .
البته در جوانی یک سال هم برای سپاهان بازی کردم ، در رده سنی جوانان سپاهان بازی کردم ولی برای بزرگسالان سپاهان هم در همان سن 18 سالگی بازی می کردم . مثلا در مقابل تراکتورسازی آقای یاوری من را در تیم بزرگسالان سپاهان به همراه مجید بصیرت بازی داد .
زمانی که ذوب آهن رفتم رقابت خیلی سخت بود ولی الحمدالله در سالهایی که در ذوب آهن بودم به غیر از یک نیم فصل که عمل انجام داده بودم ، بقیه فصلها را فیکس بودم ، ده سال در ذوب آهن بودم و به جز سال آخر که عروسی کردم و ساکن اصفهان شدم ، بقیه را در حبیب آباد زندگی میکردم ، در موقع استراحت فصل، من حتما در حبیب آباد هر روز تمرین میکردم ..
آن سالی که من ذوب آهن رفتم تیم در لیگ دو بود ، و با مربی گری بهرام عاطف قهرمان لیگ دو کشور شدیم و به لیگ یک صعود کریدم ، چند پیشنهاد هم ، از تیم های پیکان و سایپا داشتم ، اما چون ذوب آهن پول خوبی میداد نرفتم ، شاید هم اگر میرفتم ، انگیزه بیشتری پیدا میکردم ، اما به هر حال در ذوب آهن ماندم ، 5 یا 6 سال اول در ذوب آهن سخت بود ، از سال 73 تا 82 در ذوب آهن بودم ، درلیگ برتر هم چند بازی را کاپیتان تیم بودم ، مثلا جلوی سایپا ..
در لیگ برتر به خاطر اینکه کلا کم حرف هستم و محجوب بودم اهل باند نبودم ، کلا تیم های بزرگ باند بازی دارند چند نفر با هم در تیم تشکیل یک باند را می دهند ، اما من به خاطر اینکه در هیچ باندی نبودم طبیعتا باید فشار بیشتری می آوردم .
من همیشه دوست داشتم که روی پای خودم باشم و زیر بار نمی رفتم به همین خاطر عضو هیچ باندی نشدم البته سختی های بیشتری داشتم . مشکلم این بود که کسی را نداشتم که به من کمک کند . دوستانی مثل آقای عبداله دارویی بودند که همه بازی ها را در گرما و سرما شرکت می کردند و راهنمایی هایی می کردند اما به خاطر اینکه با سطح حرفه ای آشنایی زیادی نداشتند نمی توانستند از نظر فنی به من کمک کنند اما مایه دلگرمی و اعتماد به نفس بودند.
ساکن حبیب آباد یا اصفهان بودن چقدر در پیشرفت شما دخیل بود ؟
شاید اگر اصفهان بودم به خاطر مسیر رفت و آمد راحت تر بودم اما اگر وضعیتم خوب بود ، شاید به این جایگاه نمی رسیدم ، نیمی از اینکه من تلاش کردم تا به جایگاه بهتری برسم ، به خاطر این بود که از امکانات دور بودم و همین باعث شد تا تلاش بیشتری انجام دهم. البته علاقه و پشتکار هم در موفقیتم دخیل بود ، مخصوصا در لیگ برتر رقابت ها بسیار زیاد و نزدیک به هم بود ، مثلا رقیب من رسول خطیبی ، کاپیتان تیم ملی جوانان بود. ایشان را به عنوان فوروارد برای تیم آوردند اما بعد در پیستون راست از ایشان استفاده کردند یا مسعود استیلی که هم پست من بود را برای تیم آوردند اما به خاطر اینکه من تلاش زیاد تری داشتم، از من در تیم استفاده شد.
الگوی شما در فوتبال چه کسی بود ؟
الگوی من بیشتر مارادونا بود ، به نظرم در آن زمان الگوی اکثر بازیکنان مارادونا بود ، او واقعا معجزه می کرد ، مارادونا هم در تیم های باشگاه و هم در تیم ملی عالی کار می کرد و به همین دلیل الگوی خوبی بود. بازی با تیم انگلستان را اگر دیده باشید ، توپ را از وسط زمین بر می دارد و به گل تبدیل می کند. او خیلی اعجوبه بود هیچ وقت هم به داور ایراد نمی گرفت، کافو برزیلی هم مقداری از کارهایش را الگو برداری می کردم.
گفتید تا سال 82 در ذوب آهن بودید ، آخرین فوتبال باشگاهی شما در آن زمان بود ؟
بله ، آخر سال 82 که قهرمان جام حذفی شدیم و به باشگاه های آسیا راه پیدا کردیم ، قرار داد من تمام شد . در یکی دو سال آخر کمردرد داشتم و هنوز هم دارم ، یکی دو بازی هم نتوانستم برای تیم بازی کنم ، متوجه شده بودند که دیسکم جدی است. سال بعد دیگر آقای کربکندی مرا انتخاب نکرد . در آن زمان 33 داشتم که بازنشست شدم .
خیلی هم ناراحت شدم که دیگرنمی توانم بازی کنم ، اما به خاطر دیسک کمر دیگر ممکن نبود ...
آیا این گفته صحیح است که شما همزمان با بازی در لیگ برتر در تیم فوتسال حبیب آباد هم بازی میکرده اید؟
بله؛ آن سالها مسابقات فوتسال، شب های ماه مبارک رمضان در سالن ورزشی دولت آباد برگزار می شد ، بازی های لیگ برتر هم عصر ها برگزار می شد. من با تیم ذوب آهن عصر یکی از روزهای ماه مبارک رمضان در قالب لیگ برتر با تیم استقلال تهران بازی داشتیم ، که در آن سال بازیکن روبروی من در تیم استقلال نیکبخت واحدی بود و مربی استقلال ناصر حجازی .آنجا 90 دقیقه در مقابل استقلال فیکس بازی کردم و اتفاقا بازی را هم با نتیجه یک بر صفر بردیم. بعد از بازی با همان لباس ورزشی به سمت فرودگاه راهی شدم! تا خودم را برای بازی در تیم فوتسال شهرداری حبیب آباد برسانم.بازی اینجا هم حساس بود ، آن شب سالن دولت آباد مملو از تماشاچی بود، مسابقه با تیم دستگرد داشتیم ، آن بازی هم با نتیجه 3 بر 3 به پایان رسید.
چه کسانی در زمینه های ورزشی به شما کمک کرده اند ؟
بیشتر آقای علی روانبخش ، مسئولین هم که اصلا ! نه مسئولین من را می شناختند و نه من آنها را ..
آنقدر علاقه به فوتبال داشتم که اگر می خواستم فکرم را معطوف به دیگران کنم کم می آوردم ، به همین خاطر خودم را درگیر مسئولین نکردم. آقای عبداله دارویی نیز یکی از رفقایی بود که همیشه تشویقم می کرد. در نوجوانی آقای علی روانبخش و زنده یاد محمدعلی خیری نژاد خیلی به من کمک کردند. در دوران حرفه ای بهترین مربی من آقای منصور ابراهیم زاده بود ، ایشان یک تئوریسین قوی است. ایشان بود که ما را در تیم نوجوانان اصفهان انتخاب کرد.
آیا به فکر مربی گری هستید ؟
در حبیب آباد مربی گری کرده ام ، در لیگ برخوار مربی بازیکن تیم حبیب آباد بوده ام که به مقام اول رسیدیم. بعد تیم طلوع گز برخوار را حدود 3 سال هدایت کردم که در لیگ یک استان با آن تیم موفق به کسب عنوان قهرمانی شدیم در لیگ برتر استان نیز نایب قهرمان شدیم و به لیگ 3 کشوری راه یافتیم البته به دلیل مشکلات مالی این باشگاه در سال 1391 امتیاز لیگ کشوری خود را فروخت.
جایگاه ورزش و فوتبال حبیب آباد را کجا می بینید ؟
به نظر من بزرگترین مشکل ورزش حبیب آباد ، مشکلات اقتصادی و
مادی افراد است. چون از نظر اقتصادی مردم ضعیف هستند ، مخصوصا آن قشری که علاقمند
به فوتبال هستند بسیار ضعیف هستند . تعدادی از آنها را می شناسم ، از نظر جسمی هم بچه ها ضعیف هستند و همچنین کسی نیست که آنها را هدایت کند.
البته وضعیت اقتصادی کشور هم بی تاثیر نیست. آن زمان چشم و هم چشمی ها خیلی کم بود ، اما امروزه چشم و هم چشمی ها نمی گذارد کسی به فکر ورزش باشد. زمانی بود که زمین خاکی ورزشی حبیب آباد و هم زمین آسفالت مجاور آن مملو از ورزشکار بود. اصلا شور و حال دیگری داشت و افراد رغبت داشتند که ورزش کند اما امروز فکر افراد شده پول ! جوانان کمی هستند که رغبت به ورزش داشته باشند. امکانات ورزشی شهر الان بهتر از قبل شده ، سالن و زمین چمن داریم اما افرادی که از آن استفاده کنند خیلی کم شده اند ، آن زمان فقط یک زمین خاکی بود و بس !
پیشنها شما برای بهبود فعالیت های ورزشی در شهر چیست ؟
ارگان های دولتی یا موسساتی مثل قرض الحسنه بیایند در زمینه های ورزشی نیز سرمایه گذاری کنند. یک جوان اگر وارد عرصه ورزش شود ، چند ساعت مشغول انجام ورزش است ، دو روز قبل از ورزش و تمرین هم در فکر این است که چه کاری در زمین انجام دهد و دو روز بعد از بازی هم در فکر این است که چه کاری در زمین انجام داده است ، و به این طریق از خیلی از انحرافات و مشکلات دور می شود.
جناب آقای دهقان در پایان آیا مطلبی هست که به آن اشاره نشده باشد و تمایل داشته باشید در حباد نما درج شود ؟
اگر به طریقی حرف بنده به مسئولین می رسید که
واقعا بی تفاوت هستند. انتظار داریم
شهردار در امر ورزش کمک خوبی انجام دهد ، یک مسئول باید همه بچه ها را بچه خودش
بداند و برای آنها کاری کند. با اینکه شورای شهر حبیب آباد همگی ورزشی هستند ،
اما تا بحال فعالیت مناسبی در این خصوص از آنها ندیده ایم.
اگر ارگانی سالی 5 یا 6 میلیون هزینه کند می توان یک تیم لیگ استانی برای حبیب آباد تشکیل داد و حدودا 100 نفر از جوانان شهر را جذب ورزش کرد ..
کلام آخر بنده هم تشکر از شما جوانان حباد نما ست . امیدوارم در دستیابی به اهدافتان و به خصوص ترغیب جوانان به امر ورزش موفق باشید.
- نایب قهرمان ایران همراه با تیم منتخب جوانان اصفهان در سال 1367
- قهرمان ایران همراه با تیم منتخب جوانان اصفهان در سال 1368
- قهرمان سوپر لیگ استان اصفهان همراه با تیم تام اصفهان در سال 1371
- کسب مقام سوم لیگ ایران و بهترین تیم شهرستانی همراه با تیم ذوب آهن اصفهان در سال 1376
- نایب قهرمان ایران در جام حذفی همراه با تیم ذوب آهن اصفهان در سال 1381
- قهرمان ایران در جام حذفی همراه با تیم ذوب آهن اصفهان در سال 1382
- قهرمان لیگ استان اصفهان (آسیاویژن1) همرا با تیم طلوع گز در سال 1390 (با عنوان مربی)
- نایب قهرمان استان اصفهان (آسیاویژن لیگ برتر) و راهیابی به لیگ سوم کشور همراه با تیم طلوع گز در سال 1392 ( با عنوان مربی)
اقاسعید از بازیکنان خوب وبااخلاق و باتعصب استان بودند که درحدود یک دهه درتیم ذوب اهن بودند..بازیکنی با قدرت بدنی وتکنیک خوب وبخصوص سرعت بالا که یک دهه بازیکن ...
افتخار میکنم که چنین دایی دارم
باسلام امیدوارم درهمه مراحل زندگی موفق باشید
ایشون از افتخارات شهر حبیب آباد هستن، ما بهشون میبالیم. خداوند منان ایشان را حغظ بنمایند. صدای ایشان ادم رو روانی میکنه. از خود بی خود میکنه
ممنون اززحمات بی دریغ شما من یک محله پائینی هستم محله ی مااولین محله شهربوده وقدمتش بیش از جاهای دیگرشهراست.
دکتر می خواست یک موزه انسان شناسی، تاریخی و پزشکی درست کند، شد؟
ایشون در قید حیات هستند؟؟
باورش برای همه سخت بود چون بر دلها فرماندهی میکرد روحش شاد و راهش پر رهرو انتقامت را خواهیم گرفت سردار
خدا وکیلی چی گیرتون میاد مردمو میریزید بهم این حرفا نه دیگه اون جوونو بر میگردونه نه نون و آب میشه واسه خانوادش فقط این بین کینهها زیاد میشه شما برید پشت سر ...
اصلا خوووب نیس...هیچ معنا و مفهومی رو نمیرسونه!!!