حبادنما | پایگاه خبری تحلیلی جوانان حبیب آباد

حبادنما ، پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی جوانان حبیب آباد
پایگاه خبری ، تحلیلی جوانان حبیب آباد
سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ب.ظ
پلکان ترقی :: دکتر مهدی منصوری حبیب آبادی

چندماه پیش از بر و بچه های رسانه دوست داشتنی شهرمان حبیب آباد، یعنی حبادنما، با اخوی بنده تماس گرفتند که قرار مصاحبه ای بگذاریم و من هم از راز و رمز موفقیتم بگویم. راستش اون موقع چون هنوز یکی دو ماهی مونده بود به دفاع دکترام ازشون خواهش کردم که اجازه بدهند این کار به اتمام برسه و بعد این قرار رو تنظیم کنیم. الان دو ماهی میشه که تونستم مدرک دکترای مهندسی نفت رو از دانشگاه صنعتی شریف با نمره عالی دریافت کنم و دیگه عذری برای عقب انداختن دوباره اون نداشتم ولی ته دلم هم خیلی راغب نبودم. در اینکه چقدر یک چنین مصاحبه ای اثرگذار هست شک داشتم.

خوب قاعدتاً در این مصاحبه باید خودم رو معرفی می کردم. مهدی منصوری حبیب آبادی هستم، ابتدایی رو مدرسه شهید شیرودی بودم. خدابیامرز آقای کرباسی راهنماییم کرد و موفق شدم تو آزمون تیزهوشان اصفهان پذیرفته بشم و راهنمایی و دبیرستان و پیش دانشگاهی اونجا می رفتم.  روزی یک ساعت و نیم رفت و به همین میزان هم برگشت من از مدرسه طول می کشید. در اون دوران هم در کانون شهید باهنر حبیب آباد در یک جمع بسیار دوست داشتنی از همسن و سالان خودم و مربیان پر انرژی، اوقات فراغتم رو می گذراندم. سال 80 کنکور دادم و با رتبه بالا در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شدم. در حین اون دوره هم مدرک مهندسی نفت رو از همون دانشگاه هم گرفتم. فوق لیسانس همون دانشگاه شریف مهندسی مخازن نفتی رو خوندم و بعد هم به عنوان یکی از سه نفر ورودی دکتری دانشگاه شریف در رشته مهندسی نفت در سال 87 وارد این دوره شدم. مدت تقریبا سه سال از دکترایم رو هم در یکی از دانشگاه های معتبر هلند به صورت میهمان کار پژوهشی می کردم و با 4 مقاله بین المللی و شرکت در چندین کنفرانس علمی بین المللی در زمینه روش های جدید ارزیابی چاه های نفتی و گازی تونستم دکترام رو با نمره عالی به اتمام برسونم.

با یک کم تفصیل بیشتر، این کل اون چیزی بود که خوب من می تونستم درباره خودم بگم. ولی خوب حتما دوستان و همشهریان من درباره معلم حبیب آبادی، آیت الله ادیب، دکتر ادیب، پرفسور هوشنگ فقیه و ... زیاد شنیدن. اگر رزومه من رو میشه تو یک پاراگراف خلاصه کرد، حتما سوابق کاری آنها چندین صفحه مطلب مفصل می شه. حتما حجم تلاش و کوششی که اونها به کار بستن چندین برابر بوده. به هر حال نباید ظرف زمان و تسهیلاتی که حتی نسل من هم در اختیار داشته را با آنها مقایسه نمود. اما اجازه بدهید برای اینکه حرفم را بزنم از یک مثال استفاده کنم. حتما برای شما تابحال پیش آمده که خواستید در فضای باز آتش روشن کنید. احتمالا از چندتا چوب کلفت استفاده می کنید. ولی برای روشن کردن اونها از شاخه های نازک تر و یا کاغذ یا مقوایی استفاده می کنید. اون کاغذ و شاخه ها وقتی روشن می شوند به یکباره شعله ور می شوند ولی خیلی زود هم فروکش می کنند. باید خوش شانس باشیم که با یک شعله کاغذ بتونیم آتشی دائمی در یکی از چوب های کلفت ایجاد کرد. ولی اگر یکی از اونها روشن شد حتما ساعتی چند رو می شه از گرمای اون استفاده کرد. برای خیلی از همشهریان من، متاسفانه خواندن این شرح حال ها مثال شعله کاغذ رو پیدا کرده که دمی کوتاه اونها را با انگیزه می کنه ولی به همون سرعت هم به حالت اولشون بر می گردونه. چرا ما کمتر می تونیم از این شعله ها کنده درخت های اصلی وجودمون رو روشن کنیم؟

من خیلی دلم می خواد الان که به من فرصت استفاده از این رسانه دوست داشتنی شده، این سوال رو از شما همشهریانم بپرسم که چه می شود که میل به موفقیت و رسیدن به درجات بالای کاری، علمی، ورزشی و ... در شهر ما که به زعم بسیاری از متوسط استعدادی بالایی برخواردار است این قدر کم است. چندسال پیش، یک روز که برای دیدن خانواده از تهران به حبیب آباد آمده بودم، فرصتی پیش اومد که رفتم دبیرستان معلم. از محیط سرد مدرسه که بگذریم، به لطف مدیریت مدرسه، ساعتی رو با دانش آموزان یکی از کلاس ها که یادم نیست دوم تجربی بود یا ریاضی گذراندم. تو اون ساعت از برنامه های آیندشون پرسیدم، از اینکه وقتشون رو چطور می گذرونند و .... از اون کلاس 20 نفره شاید یک یا دو نفر به خودشون جرأت داده بودند که به آینده شون فکر کنند. یادم اومد که زمانی که تو همین سن تو اصفهان درس می خوندم، رفقایم ازجای خودشون  در دانشگاه آیندشون و یا کاری که می خواهند راه بیندازند، با چند درجه از شفافیت سخن می گفتند. به این اضافه کنید که دوستانی که ازشون صحبت می کنم، به فرض درس نخواندن هم به واسطه پشتوانه مالی مناسبی که داشتند، دغدغه خیلی خیلی ناجوری نداشتند. ولی من می دیدم که همشهریانم خودشون را از تحمل زحمتی به نام  تلاش برای ساختن آینده خود بسیار بی نیاز می دانستند و گویا آینده ای غیر قابل تغییر براشون نوشته شده بود. اصلاً مفهومی به نام تلاش برای موفقیت عبارتی تعریف نشده و نامفهوم به نظرشون می آمد. اصلا چرا هر سال ده ها نفر از این شهر به دانشگاه های خوب راه پیدا نمی کنند. چرا ما ورزشکار موفق در سطح استانی بسیار کم داریم و معمولا استعدادهای نونهالان هیچ گاه به سنین بالاتر نمی رسد؟

ما باید بتونیم به این سوال جواب بدیم که چی می شه که ما در جوانان و نوجوانان انگیزه کافی رو نمی بینیم. اینکه چرا با واقعیت های زندگی دورند. مسئولین فرهنگی و بزرگان شهر باید چاره ای بیندیشند. نیاز به ایجاد بستری گسترده در بین نوجوانان و جوانان است و آنگاه است که خواندن از تلاش های و موفقیت های  دیگران و همشهریانشان بسیار موثر واقع خواهد شد و در جهت دهی به تلاش های آنها اثر گذار خواهد بود. امیدوارم این دلنوشته که اندکی طولانی نیز شد، مدخل بحثی شود و دوستان عزیز من نظراتشون رو برای من و این رسانه محترم ارسال کنند تا شاید بتوانیم در حل این مشکل با مسئولین شهر عزیزمان همفکری کرده باشیم.

نظرات (۱۵)

سلام!

اقای دکتر درست میگن... جو مدارس خیلی خوب نیست...به تنها چیزی که توجه نمیشه درسه...معلم ها اصلا اهمیتی نمیدن واسه درس دادنشون...موقع امتحانات هم شنیدم ک نصف سوالا رو میدن...من خودم دبیرستانمو اصفهان گذروندم.همه سختیا رو تحمل کردم ...چون هدف داشتم ... ولی واقعا حیفه حیفه حیفه که بچه هایی ک اینجا درس میخونن با تاثیر سهمیه منطقه محرومی که اینجا داره دلسردن...بخدا یکم اهمیت بدن به راحتی میتونن بهترین دانشگاها قبول بشن ... 
از مسولان مربوطه هم انتقاد دارم و انتقادم اینه که چرا کساهایی ک موفق میشنو تشویق نمیکنید تا بقیه هم انرژی بیشتری پیدا کنند؟
چرا کسایی که استعداد دارن باید کیلومتر ها هرروز برن اصفهان ؟ چرا شرایطو تو همین شهر مهیا نمیکنید؟ چرا تشویق به درس خوندن انقدر کم شده؟

من با رفتن به اصفهان سهمیمو از دست دادم ولی به شدت خوندم تا تونستم به بدبختی دولتی بیارم...
ما چندین نفر بودیم که صبح ها هنوز آفتاب طلوع نکرده میرفتیم اصفهان مدرسه... به شدت میخوندیم ولی هممون بخاطر شرایط کنکور و سختیاش یه سال از عمرمون هدر رفت ولی خدارو شکر سال بعد هممون موفق شدیم...

و اینکه در مورد خانم بغض...به احتمال 90 درصد وجود خارجی نداره... چون من دبیرستانمو با اتوبوس میرفتم اصفهان و دانشگاه دولتی اصفهان هم میرم همیچن شحصی ندیدم.چون همشونو میشناسم...

پس نگران نباشید😀

حالا که این همه حرف زدم😌جا داره از مسعولین خواهش کنم و خواهش کنید که یه فکری به حال اتوبوس ها بکنند... بخدا سخته... تو گرما ... تو سرما...
من یه روز معمولی که بخوام برم دانشگاه 4 ساعت طول میکشه...

حداقل صبح ها یه سرویس مخصوص دانشجوها بزارن تا دروازه شیراز...کرایشم هرچی شد میدیم...😭



با سلام
با تمام وجود با نظرات اقای دکتر موافقم . تنها و تنها دلیلی که موجب عدم پیشرفت و موفقیت شهر حباد و شهروندان اون شده اینه که ٰٰ*ماها نمیخایم *
تفاوت بین دوست داشتن و خواستن از زمین تا آسمونه. هیچ کدوم از نوجوونا و حتی جوونای شهر نه تنها برنامه ای برای آیندشون ندارند بلکه نمیدونند هدفشون چیه و کجاست .
من یه دانشجوی 22 سالم ،که هدف و مسیر کاملا مشخصی دارم و مطمنم که بهش میرسم ؛همچنین از جایگاه فعلی ام بسیار راضیم . البته سختی های بسیاری رو هم گذروندم.

در مورد صحبت های بغض هم باید بگم:
اولا مطمنم اگه هدف مشخصی داشته باشید حتما به موفقیت خواهید رسید هرچند تا حالا هم کار بزرگی انجام دادید.
اما ماها فک میکنیم بیشتر از بقیه سختی کشیدیم ، شرایط بدتری نسبت به بقیه افراد یا حتی شهرها داریم، بقیه دوست ندارند ما موفق بشیم ،قسمت نبوده موفق بشیم و...
من مطمنم اقای دکتر ،اگه بیشتر از شما سختی نکشیده باشه کمتر از شما هم سختی نکشیده.

از همه صمیمانه خواهش میکنم از جنگیدن با سختی ها خسته نشید.
با آرزوی موفقیت برای همه
  • زنده باد زندگی ، زنده باد مردانگی
  • دعا میکنم ، بغض دروغ باشه 
    اگر نه مدیونیم همه به بغضه شما ..
    به نظر من اگر یک هنرستان فنی و حرفه ای در شهر احداث شود دانش اموزان با علاقه بیشتری به تحصیل می پردازند و در رشته هایی مثل مکانیک و برق موفق عمل می کنند .

    سلام آقای دکتر ،من دانشجوی این شهر هستم ، چه کسی میگه من تلاش نکردم ، چه کسی گفته زجر نکشیدم ، از دوران دبیرستان که هر روز صبح پا شدم و تنها با اتوبوس رفتم اصفهان ، تو اوج سرما ، تو اوج گرما ، لااقل شما مرد بودی ، ولی من یه دختر ضعیف ، هم از نظر جسمی ، هم از نظر مالی.

    همیشه پیش دوستام کم داشتم ، احساس حقارت میکردم ، همیشه جلوی ساده ترین حرفاشون حرفی واسه گفتن نداشتم ، هر لباس رو مجبور بودم چند سال بپوشم ، اون موقع هیچ که بهش برنخورد ، پدر نداشتم از خیلی وقتا پیش ، هر چند موقع بودنش هم اثری از پدر بودنش حس نکردم ، بهتر که رفت ، مشکلاتمون کمتر شد ، معتاد هیچ کسی رو نمیشناسه حتی دختر خودش رو

    مادرم کلفت مردم بوده و هست ، من خجالت میکشم از دستای مادرم که بخوام کوچکترین خواسته ای داشته باشم ازش ، از دبیرستان تا الان که سال سوم دانشگاهم ، اونم دانشگاه دولتی ، تا حالا یک بار دیده نشدم ، کسی اصلا منو به حساب نیاورد ، شاید بخاطر ظاهرم بوده ، شاید به خاطر خانوادم و شاید ..

    از کجاهاش بگم آقای دکتر ، از اون شب هایی که غذا نداشتم برا خوردن ؟

    از مواقعی که با صورت سرخ بخاطر جای دست پدرم ، روم نمیشد برم مدرسه ؟

    از اون روزایی که کفشامو پشت نیمکت پنهان میکردم که کسی سوراخ کفشمو نبینه ؟

    از اون روزایی که مدرسه نرفتم بخاطر اینکه کرایه نداشتم ؟

    از اون همه کلاسای متفرقه که همه دوستام رفتند و من یه دونش رو نتونستم حتی بهش فکر کنم ؟

    از اون تفریح هایی که هیچ کدومشون رو حتی نتونستم بهشون فکر کنم ؟

    از نداشتن یه پدر مثل پدرهای دوستام ؟ حتی یه پدر معمولی ؟

    نه نه ، من ماشین اونچنانی نمیخواستم ، میخواستم کسی مراقبم باشه ، مواظبم باشه

    شرمنده دستای مادرم هستم ، یادمه یک روز ، آماده شدم برم مدرسه و امتحان هم داشتم ، پولی نداشتم ، مادرم معمولا قبل مدرسه میومد و میپرسید چی کم و کسر دارم ، اون روز 50 تومان پول ته جیبم بود ، مادرم 1000 تومان پول بهم داد و نتونست نگام کنه، صورت نازنینش پایین بود ، بهم گفت ***** شرمندم :( ولی دیگه پول نداریم ، اون روز تا آخر مدرسه و تا مسیر برگشت به خونه اشک ریختم ، بعد از گذشت چند سال هنوز موقعی که یاد اون روز مادرم و شرمندگیش میوفتم به خاطر پولی که نبود ، اشک امانم نمیده ، مثل همین الان

    آقای دکتر از چی بگم ، بازم من و امثال منو به تلاش نکردن متهم میکنی ؟

    تو این سن ، یه دختر پیرم ، ناتوان و همین طور هم خواهم رفت

    ببخشید آقای دکتر ولی بعد خوندن متنتون ، بغضم امان نداد

    شنبه 5 دی ، دم غروب سایت دانشگاه دغدغه اینکه چطوری برگردم خونه :/

    آرزوی موفقیت برای همه

    سلام
    یه فضایی رو برای ارتباط جوونا با موفق های حباد مثل اقای دکتر و کسایی که در کنکور امثال موفق شدن رتبه های خوبی رو کسب کنن برای مشاوره کسایی که در دوره دبیرستان در حال تحصیل هستن ایجاد کنید که بتونن هدف خودشونو پیدا کنن و با انگیزه بیشتری ادامه بدن
  • امیر حسین
  • سلام به نظر من علت پیشرفت نکردن حبیب اباد مناسب نبودن جو مدارس راهنمایی و دبیرستان هستش!
    من خودم به زور تونستم دانشگاه دولتی بیارم به خاطر اینکه جو کلاس ها جوری هستش که اگه درس بخونی مسخرت میکنند.
    از اون گذشته هر چی معلم بی سواد و به درد نخور هستش رو میفرستند حباد من خودم معلم ریاضیمون نتونست کتاب پیش دانشگاهی رو‌تموم کنه و ...
    راه موفقیت حبیب اباد ایجاد جو علمی به جای جو دعوا گری و چیزای دیگس.
    نکته بعدی هم اینه که مردم حبیب اباد همتشون کم هستش و پشتوانه ی هم نیستند!
    از شورا و ... هم که خودتون میدونین
  • اقای دلواپس
  • باسلام وعرض ارادت

    خیلی حال کردم دمتون گرم

    اول ازهمه ازآقای دکترتشکرمی کنم که این مصاحبه ی قشنگ روترنیب دادندوازشون یه خواهش دارم که اگه این طرفاتشریف آوردنندبابچه های حبادنماهماهنگی کنندتایک جلسه پرسش وپاسخ باجوانان حبادبرگزارکنندتاازنزدیک باموفقیت های ایشان آشناشویم

    ازشخصی به نام#دوست#تشکرمیکنم به خاطر پیشنهادات جالب وخوبشون وازشورای شهرخواهش میکنم که بادقت بخوانندوپیگیرباشند

    ازحبادنماتشکرمی کنم که بعدازوقفه ای طولانی بخش پلکان طرقی رادوباره فعال کردنندواین وبلاگروازحالت یکنواختی درآوردنندامیدوارم بیشترازاین شاهد پیشرفت همشهریان عزیزمون باشیم.

    سلام به همه . به نظر من باید یک اتاق فکر در زمینه چگونگی گسترش فرهنگ در شهر ایجاد شود تا منشور فرهنگی شهر در این زمینه به عنوان یک سند راهبردی تنظیم شود.
    سلام
    دلنوشتتون رو خوندم و لذت بردم.
    فوق العاده بود.به جد میشه عنوان یکی از بهترین ها و افتخارات شهر بلکه کشور رو بهتون داد.
    ممنون بخاطر همه تلاشاتون...
    موفق باشید...
    یاعلی...
  • یک. شهروند دلسوز
  • با  سلام به نظر بنده عقب ماندگی این شهر سیاسی می باشد چون  اهالی  مرکز شهرستان طاقت پیشرفت مردم حبیب اباد را نداشته و  معلمانی با سطح علمی پایین را به این شهر اعزام کرده تا جلوی رشد فرزندان این شهر گرفته شود
    سلام
    جشنواره سالانه شهر

    در ابتدا آرزوی سلامتی و کامیابی در همه مراحل زندگی برای آقای دکتر منصوری دارم . فرصت بسیار مناسبی است تا درباره  مسائل آموزشی و فرهنگی شهر بحثی شود . بنده می خواهم در این جا یک پیشنهاد طرح کنم. همچنین این را می گویم که پیشنهاد مطرح شده شعار نیست  و اجرای آن هم شکستن شاخ غول نیست.

    جشنواره فرهنگی شهر
    برگزاری یک جشنواره سالانه می تواند باعث تحرک فکری و فرهنگی در شهر شود. پیشنهاد می گردد یک جشنواره فرهنگی همه ساله در روزهای مشخص با هدف افزایش حس مسئولیت و تعهد شهروندان برگزار شود.


    کلیت نحوه برگزاری جشنواره
    ابتدا یک کمیته اجرایی متشکل از افراد سرشناس شهر به ریاست افتخاری شهردار شهر تشکیل شود. این جشنواره در روزهای مشخصی از سال مثلآ سه روز از ماه اردیبهشت یا سه روز از ماه مهر برگزار شود.

    اقداماتی که این جشنواره انجام می دهد عبارتند از:

    یک / برگزاری مسابقه ی " کتاب و شهروند "
    در این مسابقه از همه شهروندان در هر سنی خواسته می شود به مطالعه یک یا چند کتاب در هر زمینه و موضوع دلخواهی بپردازند و سپس آنچه از آن کتاب قابل طرح و استفاده در شهر است و می تواند مشکلی از مشکلات شهر را در هر زمینه ای برطرف کند به طورخلاصه و با نگاه خود در چند صفحه ( به عنوان مثال حداکثر در 10 صفحه) بنویسند.
    این خلاصه حتمآ باید مبتنی بر رویکرد محلی و بومی باشد و در مهلت تعیین شده به دبیرخانه تحویل داده شود.
    پس از خواندن همه خلاصه ها توسط اعضای گروه داوری به بهترین خلاصه و طرح در روز برگزاری جشنواره جایزه و تندیس " کتاب و شهروند " اهدا می شود.


    هدف از برگزاری مسابقه : در برگزاری این مسابقه چند هدف مورد نظر است.
    اول : افزایش انگیزه و سرانه مطالعه شهروندان
    دوم : توجه شهروندان به مسائل شهر و تلاش برای ارائه راه حل
    سوم : افزایش خلاقیت شهروندان در حل مسائل
    چهارم : استفاده مسئولان شهر از نظرات و طرح های داده شده در تصمیمات





    دو / مسابقه دانش آموزی شهر ( فقط در پایه متوسطه )
    در این مسابقه از دانش آموزان شهر خواسته می شود با تشکیل یک گروه سه نفره به تهیه یک نشریه دیواری اقدام کنند. موضوع نشریه دیواری این است:

    " مردم یک شهر و از جمله شهر کوچک حبیب آباد برای پیشرفت و تعالی چه کار باید بکنند؟"

    هر سال موضوعی متناسب با مسائل شهر طرح گردد.
    پس از پایان مهلت ارسال نشریات و بررسی آن ها ، در روز برگزاری جشنواره از گروه برتر تقدیر به عمل آید.

    هدف :
    اول : آشنایی دانش آموزان با عوامل پیشرفت یک جامعه
    دوم : آشنایی دانش آموزان با کار گروهی و تجربه ای از مشارکت در کار گروهی
    سوم : افزایش بینش آن ها




    سه / تندیس چهره ماندگارشهر
    این تندیس هر ساله به یکی از بزرگان و مشاهیر شهر حبیب آباد تعلق گیرد و قرار بر این گذاشته شود که آن سال به معرفی آن شخصیت پرداخته شود و همایشی برای بزرگداشت آن شخصیت نیز برگزار شود.





    چهار / تندیس شهروندی
    این تندیس به شهروندی اهدا می شود که اقدام یا اقدامات مثبتی برای شهر انجام داده است یا در شناساندن شهر تلاشی کرده است. به عنوان مثال به خیری که مدرسه در شهر ساخته است و یا کسی که یک کار آفرینی انجام داده است و ...

    نتیجه گیری :

    آرلنولد توین بی ، فیلسوف معروف ، سال ها پیش خلاقیت را به منزله مرگ و حیات یک جامعه می دانست و اعتقاد داشت که اگر جامعه نتواند از موهبت خلاقیت حداکثر استفاده را ببرد و بدتر از این اگر این توانایی را سرکوب کند ، انسان دیگر از حق ذاتی خود یعنی اشرف مخلوقات بودن ،محروم می شود.

    آلبرت انیشتن میگوید: تخیل کردن حتی از فکر کردن هم مهم تر است.

    امروزه در کشورهای توسعه یافته خلاقیت به عنوان یک رکن اساسی در همه زمینه ها مورد توجه است . برگزاری یک جشنواره سالانه می تواند باعث خلاقیت شهروندان و افزایش حس مسئولیت و تعهد آن ها شود.

    از همه خوانندگان خواهشمندم نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را در زمینه مسائل فرهنگی و آموزشی شهر دراین  فرصت به دست آمده بیان کنند.
    با تشکر 
      
    آ مهدی ، جرف دل ما رو زدی !
    ولی مثل اینکه کار از اینا گذشته ، بر مزاری گریه میکنیم که کسی ...
    از دید وسیع شما لذت بردیم که نشونه ای از اینه که شما از اینجاها خیلی فاصله گرفتید :)
    موفق باشید
    با سلام و عرض تبریک خدمت آقای دکتر به خاطر موفقیت هایی که بدست آورده اند و همچنین آرزوی موفقیت در ادامه زندگیتان.
    و همچنین آرزوی موفقیت روز افزون برای همشهریان گرامی.
    به نظر من یکی از مسائلی که در جوانان و نوجوانان حبیب آباد که باعث خستگی آنها از درس و کلاس و مدرسه و غیره می شود و در نتیجه آن باعث دلسردی آنان و عدم اعتماد بنفس آنان می شود، عدم توانایی ((پرسش))(سوال پرسیدن) است.
    بعضی از مشکلات فرهنگی مردم حبیب آباد نیز موثر است که در اینجا فکر نمیکنم جای مناسبی برای مطرح کردن آن موارد باشد.
  • حبیب آبادی
  • باعث افتخاره که این چنین عزیزانی رو داریم که با مشکلات فراوان به درجات خیلی خوبی رسیدند ..
    دمت گرم :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    مشترک روزانه حبادنما شوید
    پس از تکمیل فرآیند ثبت نام، ایمیل دریافتی را تایید نمایید.

    برای دریافت آخرین مطالب و عضویت در کانال تلگرام حبادنما بر روی لینک زیر کلیک کنید.

    کانال حبادنما در تلگرام

    از همشهریان عزیز حبیب آبادی خواهشمندیم نظرات خود را جهت هر چه بهتر شدن مطالب برای ما ارسال نمایند.
    درگاه ارتباطی : habadnama[at]gmail.com

    فرصتی برای خدمت

    شورای اسلامی شهر حبیب آباد

    آخرین نظرات
    پاسخ: بله الحمدولله در قید حیات هستند