دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۲۰ ب.ظ
یکی از شهروندان حبیب آباد که با تلاش و کوشش مستمر موفق شد پلکان ترقی و پیشرفت را طی نماید جناب آقای مهندس محمد رنجبر می باشند.
در ادامه مصاحبه حباد نما با ایشان جهت اطلاع شما عزیزان گرامی درج می شود.
جناب آقای رنجبر باتشکر از وقتی که در اختیار ما قراردادید لطفا بفرمایید متولد چه سالی هستید و دارای چه مدارج تحصیلی هستید؟
متولد چهارمین روز از سال 1356 هستم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شهید فاضل زاده و مقطع راهنمایی را در مدرسه فردوسی ( ادیب) سپری کردم. در زمان ما سال اول دبیرستان برای رشته های تجربی و ریاضی با هم بود و بنده سال اول دبیرستان راهم در حبیب آباد بودم برای سال دوم دبیرستان به مدرسه هاشمی رفسنجانی شهر اصفهان رفتم. قبلا اسم این مدرسه کازرونی بود. تا سال سوم دبیرستان را در مدرسه هاشمی رفسنجانی بودم و برای سال چهارم به دبیرستان سلامت که تازه ساخته شده بود رفتم. اولین دانش آموزان مدرسه سلامت در سال 1373 ما بودیم.
اواخر فروردین مرحله اول کنکور را امتحان دادم و اواسط تیر ماه سال 74 هم در مرحله دوم کنکور شرکت کردم. همان سال، در مقطع کارشناسی رشته مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شدم. پس از گذراندن دوره کارشناسی برای مقطع کارشناسی ارشد امتحان دادم. البته واقعیتش من قصد نداشتم که شرکت کنم چون متاهل شده بودم. من در سال دوم دانشگاه ازدواج کردم. می شود گفت بنده به گونه ای اجباری فوق لیسانس شرکت کردم. من که در بحبوحه زندگی دانشجویی بدون هیچ سرمایه ای ازدواج کرده بودم با دو نفر از دیگر دانشجویان رشته مکانیک، پروژه کارشناسیمان را مشترک با هم کار می کردیم ولی من می خواستم سریع این پروژه را به اتمام برسانم و مشغول به کار شوم اما آن دو نفر می خواستند برای امتحان فوق لیسانس پروژه را متوقف و درس بخوانند و به همین خاطر پروژه تعطیل شد. من هم به اجبار مشغول درس خواندن شدم و از اتفاق در امتحان کارشناسی ارشد بنده قبول شدم و آن دو نفر نتوانستند قبول شوند. به هر حال در سال 79 وارد دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد رشته مکانیک شدم و همزمان با تحصیل در این مقطع وارد شرکت هواپیما سازی ایران (هسا) شده و شروع به کار کردم. در ترم اول این مقطع بودم که بچه دار هم شدم. باجیب خالی، زن داشته باشی، بچه دار هم بشی. آن زمان که می خواستم خانمم را از بیمارستان مرخص کنم رفتم هزینه بیمارستان را قرض گرفتم و آوردمش. همیشه روی شانه هایم بار چند مسولیت را می کشیدم.به خاطر همین قصد ادامه تحصیل نداشتم و می خواستم سرکار بروم ولی تقریبا بصورت اجباری فوق لیسانس را هم خواندم. در آن زمان هم در هواپیما سازی مشغول کار بودم و برای دانشگاه هم در پروژه های فولاد مبارکه شرکت می کردم و بعضا در تیم تحقیقاتی که اساتیدمان تشکیل داده بودند شرکت می کردم. یعنی همیشه روی شانه هایم بار چند مسولیت را می کشیدم. به همین خاطر خیلی فرصت لذت بردن و بهره برداری از لذتی که خیلی از جوانان به دنبالش هستند را نداشتم. بخاطر اینکه متاهل شده بودم خیلی مشغول بودم هر چند اگر دوباره به عقب برگردم مجددا همین کار را می کنم و زود ازدواج می کنم. به نظرم یکی از بهترین تصمیماتی که در زندگی گرفته ام همین بود. تکلیف خود را مشخص کردم و مهمتر اینکه من از کار کردن ابایی نداشتم. الان هم در مجموعه هایی که کار می کنم همین گونه است معمولا با افرادی کار می کنم که مثل خودم باشند. اعتقاد دارم افرادی که با آنان کار می کنم باید در هر زمینه ای فعال و حرفه ای باشند. از بحث تمیزکاری بگیر تا بحث های فنی و اداری و مدیریتی. خب پیگیری و سماجت در کار یکی از مهمترین عوامل موفقیت است. یعنی از دیدگاه بنده باهوش بودن در موفقیت خیلی اثر بخش نیست. بیشتر مداومت و استمرار کار مهم است. چیزی که میتواند انسان را در کاری موفق کند سماجت و پیگیری مستمر می باشد. همیشه این داستان خرگوش و لاکپشت در ذهن من هست. پیگیری و سماجت در کار یکی از مهمترین عوامل موفقیت است. من نمی گویم این لاکپشت همیشه موفق تر از خرگوش است چون خرگوش به حکم اینکه توانمند تر است بیشتر بازیگوشی می کند و بعضا می گوید من که موفق هستم و این احساس کاذب را برای خرگوش به همراه دارد ولی لاکپشت استمرار در راه برای خود ایجاد می کند و به نتیجه می رسد. به قول شاعر که می گوید: رهرو آن نیست که گهی تند و گه آهسته رود، رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود. و این می تواند حتما موفقیت را برای فرد ایجاد کند.
این هم که در مجموعه ای کار کرده ام که توانسته ایم 20000 قطعه هواپیمایی را تولید کنیم همه اش ناشی از این سماجتی بوده که ما به خرج دادیم. به عنوان مثل برای کارهایی به ما مراجعه می کردند که بصورت گلوگاه در صنعت هواپیمایی درآمده بود و بخاطر تحریم قطعاتی را که نیاز داشتند به ایران نمی دادند و اگر هم به دست می آوردند با قیمت بسیار بالا (حدودا هر قطعه 600 یورو). به ما مراجعه کردند و این قطعه را برایشان تولید کردیم با قیمت هر قطعه 100 هزار تومان. به هر حال بحث مداومت و استمرار در کار نقش ویژه ای در به هدف رسیدن دارد. اگر موفقیت را رسیدن به هدف تعریف کنیم. هوش یک پارامتر مهم است، هر چه هوش بیشتری داشته باشی راه برای تو آسانتر است اما از هوش و درایت مهمتر، عامل مداومت و استمرار و خواستن است که تو بخواهی. عاملی که باعث می شود هوش و ابتکار و خلاقیت به کار بیافتد، بیشتر اراده و خواستن است. در این راستا شعر چشمه و سنگ که در دوران ابتدایی خوانده ایم در ذهنم هست که عبارتست از:
جدا شد یکی چشمه از کوهسار به ره گشت ناگه به سنگی دچار
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت کرم کرده راهی ده ای نیک بخت
گران سنگ تیره دل سخت سر زدش سیلی و گفت : دور ای پسر
نجنبیدم از سیل زور آزمای که ای تو که جنبم ز پیشت ز جای
نشد چشمه از پاسخ سنگ سرد به کندن دراستاد و ابرام کرد
بسی کند و کاوید و کوشش نمود از آن سنگ خارا رهی برگشود
ز کوشش به هر چیز خواهی رسی به هر چیز خواهی کماهی رسی
برو کارگر باش و امیدوار که از یاس جز مرگ ناید به کار
گرت پایداری است در کارها شود سهل پیش تو دشوارها
این استمرار و ایستادن و اراده به خرج دادن خیلی مهم است. خواستن و اراده داشتن با عث می شود که خیلی از مقدمات فراهم سازی شود و این همان چیزی است که مهم ترین عامل موفقیت هر نفرمحسوب می شود. واقعا اگر قرار است مطلبی از من درج کنید بیشتر این مطلب را بنویسید که خواستن و اراده است که می تواند پشت هر حریفی را به زمین برساند و شما را به هدف نزدیک کند. مولوی شعری دارد که می گوید:
حق تعالی گر سماوات آفرید از برای رفع حاجات آفرید
هر کجا دردی، دوا آنجا رود هر کجا فقری، نوا آنجا رود
آب کم جو، تشنگی آور بدست تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو کی روان گردد ز پستان شیراو
تا نگریدابر، کی خندد چمن تا نگرید طفل، کی جوشد لبن
آفتاب عقل را در سوز دار چشم را چون ابر، اشک افروز دار
تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمی آید به جوش
نیاز و اراده برای رفع نیاز می تواند انسان را به موفقیت برساند. پس داشتن یک هدف اولین پارامتر است که هر کسی برای رسیدن به موفقیت نیاز دارد و برای هدفش باید مبارزه کند برای رسیدن به هدف باید از موانع عبور کند. چیزی راحت به دست نمی آید. حتی اگر هم راحت به دست بیاید به نظرم به درد نمی خورد. و نمی تواند آن ریشه درست را داشته باشد. هرکس در زندگیش هدفی داشته باشد و بخواهد به آن برسد اگر مداومت و مبارزه کند می تواند موانع را از پیش پای خود بردارد قطعا هر راهی را هرکس بخواهد برود با موانع جدی روبرو می شود. اینجاست که باید اراده به خرج دهد و بخواهد که فکر کند تا اینکه بتواند این موانع را از سر راه خود برداردو ابتکار و خلاقیت خودش را نشان دهد. می گویند مادر اختراعات نیاز است. کسی اگر نیاز داشته باشد از همه این چیز ها عبور می کند.
مهم این است که شخص بتواند در زندگی اش هدف داشته باشد و برای رسیدن به هدفش بجنگد واقعا من خودم به خاطردارم که رفت و آمد به اصفهان سخت بود، صبح های زمستانی باید با آن اتوبوس های آن زمان به اصفهان می رفتیم البته وضعیت ما نسبت به نسل های قبل باز هم بهتر بود ، آنها سختی های بیشتری نسبت به ما می کشیدند ولی به هر حال هدفمان برایمان مهم بود که برایش سختی بکشیم و در این راه از خودمان صبر و حوصله بخرج دهیم.اگر می بینید که ضعفی در موفقیت ها وجود دارد شاید به خاطر این است که می خواهند راحت به هدفشان برسند و تحمل روبرو شدن با مشکلات را ندارند. فرد باید خودش را تقویت کند که در مواقعی که با مانع برخورد می کند بتواند جدی با موانع مبارزه کند یعنی هر چه شما خودتان را قویتر کنید راحت تر به موفقیت می رسید. شما بدن خودتان را ملاحضه کنید اگر بدن شما ضعیف باشد با کوچکترین میکروبی از پا در خواهد آمد ولی اگر قوی باشد هر عامل بیرونی به این راحتی ها در آن نفوذ نمی کند. این به تقویت وجودی و روح و روان و جسم انسان بر می گردد.عقل سلیم می گوید که انسان راهی را انتخاب کند که کمترین مشکلات را داشته باشد ولی وقتی رسیدی به مشکلی که برای رسیدن به هدفت تو را با مشکل مواجه می کند قاعدتا باید از آن مشکل عبور کنی.به هرحال بنده در سال 81 در مقطع فوق لیسانس فارغ التحصیل شدم. .ولی چون روحیه ام با شرایط محیط نظامی شرکت هواپیماسازی ایران(هسا) سازگار نبود دنبال این بودم که شغلی خارج از این محیط پیدا کنم. در مجموعه ای کار کرده ام که توانسته ایم 20000 قطعه هواپیمایی را تولید کنیم و این ثمره سماجتی بوده که ما به خرج دادیم. هر هفته روزنامه ی بازار کار رامی گرفتم که ببینم استخدامی کجاها هست معمولا هم اگر در امتحانات استخدامی شرکت می کردم قبول می شدم چون قبلا در زمان دانشگاه برای دروس مختلف فشار زیادی به خودم آورده بودم. در موقع درس خواندن خیلی آدم خارق العاده ای نبودم ولی تلاش زیادی کرده بودم. و همین تلاشها مرا سر سخت کرده بود در صورتی که من یک آدم معمولی مثل بقیه بودم ولی فقط تفاوتم شاید این باشد که روی بعضی موارد خیلی کوشش و تمرکز به خرج دادم. اگر کسی بخواهد کاری را دنبال کند باید به این نکات توجه کند نباید فقط دنبال این باشد که در زمینه ای نخبه باشد ، در صورتی که با تمرین کردن زیاد می توان آن ورزیدگی را به نحو احسن به وجود آورد.
نهایتا بدنبال فرصت های مختلفی بودم که هر جایی که استخدامی پیش می آمد نسبت به آن بی تفاوت نبودم. شرکت ملی گاز ، فولاد مبارکه امتحان دادم ، دانشگاه آزاد برای تدریس و هیات علمی شدن و شرکت ملی نفت و نهایتا در سال 1383 وارد شرکت نفت فلات قاره شدم کم کم آنجا ماندگار شدم ، هر چند الان هم سختی های خاص خود را دارد.
شرکت نفت فلات قاره ایران مسئولیت استخراج، فرآورش، ذخیره سازی و صادرات نفت خام از شانزده میدان نفتی دریای خلیج فارس را بعهده دارد و بزرگترین شرکت نفتی دریایی خاورمیانه و یکی از چند شرکت مهم نفتی دریایی دنیا محسوب می شود. این شرکت دارای بیش از چهارصد حلقه چاه تولیدی و تزریقی با عمق حدود 2000 متر می باشد و فعالیت های عملیاتی زیادی از جمله ترابری های هوایی و خدمات فرودگاهی، نیروگاهی و تولید برق، تولید آب، ترابری های دریایی و امور شناوری، مهندسی مخابراتی، مهندسی برق، مهندسی کنترل، مهندسی مکانیک، تعمیرات زیر آب و غواصی، سکوهای تولید دریایی، اسکله های صادراتی و تدارکاتی و خدمات هلیکوپتری و ... را بعهده دارد. در بدو ورود به این شرکت در واحدهای نیروگاهی و تولید انرژی آن مشغول شدم و سپس مسئولیت راه اندازی یک نیروگاه 15 مگاواتی با توربین های سوئیسی را در جزیزه لاوان به عهده گرفتم و از آنجایی که راه اندازی این نیروگاه نیاز به دوره های آموزشی مخصوص داشت پس از سپری کردن این دوره ها در کشورهای سوئیس و آلمان، راه اندازی آن انجام و در مدار تولید قرار گرفت.از دیگر مسئولیت هایی که به عهده گرفته ام، راه اندازی نیروگاه تولید برق سکوی گازی سلمان بود که وظیفه صادرات گاز به کشور امارات را بعهده داشت و دارای توربین های زیمنس ساخت کشور انگلیس بود. از سال 1390 تا کنون نیز مسئولیت برنامه ریزی تمام فعالیت های عملیاتی مذکور فوق را در منطقه عملیاتی لاوان را به عهده گرفته و از درگاه خداوند متعال برای انجام موفق این مسئولیت استعانت می طلبم.
میدان های نفتی و گازی کشف نشده زیادی در خلیج فارس وجود دارد ، میدان هایی هم کشف شده ولی توسعه نیافته اند که می توان آنجا را به عنوان یکی از اولویت های اول کشور درراستای اهداف توسعه ملی به حساب آورد. در چند سال اخیر مطالعات زیادی برای شناسایی ظرفیت های ملی انرژی انجام شده و چشم اندازهایی برای آنها ترسیم کرده ایم که اگر خدا بخواهد با جذب سرمایه گذاری خارجی و داخلی می توان آن را توسعه داد و نهایتا تولید یکسری محصولات پتروشیمی و بعضا حوزه تولید برق را که یکی از آیتم های اقتصاد مقاومتی می باشد را می توان پیاده سازی نمود. در حال حاضر گازهای زیادی سوزانده می شود که فقط در منطقه لاوان نزدیک به 5 میلیارد تومان گاز روزانه در آسمان می سوزد. و در حوزه خلیج فارس در حدود 20 میلیارد تومان گاز روزانه سوخته می شود و هوایی که آلوده می شود ضررش نه فقط به ما بلکه به تمام دنیا می رسد. اگر خدا بخواهد و شرایط فراهم شود این حوزه می تواند به عنوان یک فرصت توسعه ملی معرفی شود و شاید از صندوق توسعه ملی بتوان تسهیلات گرفت و یا بتوان سرمایه گذار از مجموعه های بین المللی دعوت کرد و کم کم در این مسیر توفیقی حاصل کرد. حوزه انرژی ظرفیت های بزرگی دارد به خصوص حوزه خلیج فارس نقش ویژه ای در آن دارد. البته شرایط کشور شرایط خاصی است. در حال حاضر کشور در یک پیچ خطرناک می باشد و خیلی ها هستند که میخواهند از این پیچ ، کشور را بیرون بیندازند و دلسوزان هم میخواهند کشور را از این پیچ به سلامت عبور دهند.خلاصه امیدوارم که کشور از این پیچ تاریخی خوب بیرون بیاید. فقط در منطقه لاوان نزدیک به 5 میلیارد تومان گاز روزانه در آسمان می سوزد. و در حوزه خلیج فارس در حدود 20 میلیارد تومان گاز روزانه سوخته می شود و هوایی که آلوده می شود ضررش نه فقط به ما بلکه به تمام دنیا می رسد. هم اکنون عوامل خارجی زیادی (خصوصا کشورهای حاشیه خلیج فارس) برای تخریب این حرکت فعالیت می کنند. آنها تمام تلاششان را می کنند که این کشور پیشرفت نکند چون در این چهار دهه گذشته هر چه ما در برداشت نفت و گاز از میادین خلیج فارس ضعیف شده ایم آنها قوی شده اند واز ضعف ما آنها قوت گرفتند. الان که شرایط به نفع ما تغییر کرده است تمام کوششان این است که ایران را به نحوی مشغول و گرفتار حواشی کنند. اگر جنگ ایران و عراق شروع نمی شد قطعا وضعیتمان بهتر از اینها بود .. الان هم مجددا به دنبال این هستند که شرایطی که قبلا بوجود آورده بودند را درست کنند. کشورهای عربستان، قطر، امارات و کویت فقط نفت دارند و چیز دیگر قابل قبولی ندارند اما کشور ما بحمدالله همه ظرفیت ها را دارد ما در کشوری زندگی می کنیم که جمعیتش قابل توجه است زمین و کوه و رودخانه و معادنش و... برای خیلی ها شاید تصور اینکه شهر دبی دارای ساختمان های خوش قیافه است خیلی با اهمیت باشد ولی باید دانست که آن کشورها هیچ ریشه ی اساسی ندارند. ایران باید هر چه سریع تر در حوزه اقتصادی تکلیفش را مشخص کند تکلیف بانک هایش را مشخص کند ظرفیت تولید برقش را باید از هفتاد هزار مگاوات به 200 هزار مگاوات برساند. سیستم های ریلی اش را باید بروزرسانی کند.باید قطارهای برقی بوجود بیاورد. سیستم های کشتی رانی را تقویت کند اسکله ها و بار اندازهای قوی بوجود بیاورد که بتواند نقش منطقه ای اش را تقویت کند و توسعه سواحل دریای خلیج فارس و دریای عمان را به عنوان یکی از مهمترین اولویتها محسوب نماید. بحمدالله مجموعه کشور به این سمت می رود . امیدوارم که بتوانم در حد توان خودم نقشی را در این زمینه داشته باشم.
با تشکر از پاسخ جامع و کاملی که دادید لطفا بفرمایید چه کسانی در موفقیت شما نقش داشته اند؟
من در 5 سالگی پدر گرامییم را از دست دادم و تمام بار زندگی ما به دوش مادر بزرگوارم افتاد به نظرم اگر بخواهم یک نفر را به عنوان فردی که مرا به سمت پیشرفت حرکت داد و یادم داد که زندگی چگونه است نام ببرم باید بگویم مادرم. که واقعا هم برای ما پدری کرده و هم مادری. تمام بار زندگی ما را ایشان به دوش کشید و اصلا خیلی از این مهارت هایی که برای شما شرح دادم را ایشان به ما یاد داد. خودش میرفت اصفهان و مقداری لوازم میخرید و به ما می داد که بفروشیم و اینگونه به ما یاد داد که کار کنیم.تشویقمان می کرد به کار کردن که عزت داشته باشیم. و اگر خیلی از این مطالب قبلی به سرانجام رسید همه اش ناشی از این بود که ما از بچگی خیلی از این مهارت ها را یاد گرفتیم. وقتی تحت فشار اقتصادی قرار می گرفت از برادرم می خواست از نجاری ها چوب بیاورد و بعد این چوبها را به افرادی که نان محلی پخت می کردند می فروخت و اینگونه مفهوم کار کردن را به ما یاد می داد.یعنی کار کردن را برای ما ارزش گذاری کرد شاید برای خیلی ها کار کردن عیب باشد ولی ایشان به ما یاد داد که در هر شرایطی باید کار حلال و شرافتمندانه انجام داد و یاد داد که کار با عزت ارزش و دست دراز کردن جلوی دیگران و سر خم کردن بی ارزش است و این مفاهیم را در ما نهادینه نمود و به نظرم همین ها باعث شد در تک تک مراحل زندگی به همین سبک پیش برویم.آن بنیه و ریشه اساسی زندگی ما از همین چیزها شکل گرفت ایشان می فرمودند اگر جایی رفتی و دیدی آنجا به هم ریخته است حتما آنجا را تمیز کنید نگویید من کی هستم و من پسر فلانی هستم .. می فرمودند بگذارید از کار کردن شما یک خیری به دیگران برسد. اگر بخواهم یک نفر را به عنوان فردی که مرا به سمت پیشرفت حرکت داد و یادم داد که زندگی چگونه است نام ببرم باید بگویم مادرم غرور و تکبر های کاذب را از ما گرفت. یک تصور غلطی در بعضی از افراد تحصیل کرده ایجاد شده است که فکر میکنند که چون تحصیل کرده اند باید کار خاصی انجام دهند در صورتی که بر عکس است . کسی که تحصیلات دارد باید کار کردنش هم بیشتر باشد باید الگو باشد باید بتواند راهی را هموار کند و بقیه را در آن راه به جلو ببرد.
کسی می تواند کاری را شروع کند و به پایان برساند که از ابتدا شروع کند و پله به پله بالا برود و پیشرفت کند کسی که بخواهد راحت میوه بچیند هیچ وقت نمی تواند به نتیجه برسد. هر حرکتی اول از ریشه شروع می شود و بعد به میوه می رسد کسی که اول سراغ میوه می رود هیچ وقت در عمرش نمی تواند معنی و مفهوم و شیرینی موفقیت را بچشد. این واژه کلیدی در بحث کار کردن است.بعضی افراد دچار توهم هستند و فکر می کنند به خاطر تحصیلات حتما باید کار خاصی را انجام دهند و این مطلب غلطی است. بعضی افراد دچار توهم هستند و فکر می کنند به خاطر تحصیلات حتما باید کار خاصی را انجام دهند و این مطلب غلطی است. در صورتی که کسی که تحصیلات دارد می تواند کاری که یک شخص در ده روز انجام می دهد را یک روزه انجام دهد به شرطی که درسش را خوب خوانده باشد و دیگر مهارتهای لازم را برای خودش فراهم سازی کرده باشد. راحت کار کردن هم این نیست که کسی کاری انجام ندهد و صورت مسئله را پاک کند. راحت کار کردن این است که فرد یک سری مسیرها را برود و بتواند از آن داشته های ذهنی اش که علم و هوش و مهارتش است را به کار بگیرد و بتواند کار را آسان تر نماید. در حال حاضر محصولاتی را که امروز شما می بینید اکثراً کار اپراتوری دستگاه های تولیدی پیشرفته است در صورتی که یک زمانی همه آنها بصورت دستی بوده. الان همه اش اتوماتیک شده است و این نتیجه به کار گرفته شدن علم و عمل با همدیگر است و چون آن کسی که تحصیل کرده و با جدیّت وارد کار شده و زجر کار را کشیده برای آسان تر کردن کار مکانیزمی چیده و روش های بهینه کارکردن را به کار برده و به این راه حل ها رسیده است.
آقای رنجبر آیا در شهر حبیب آباد سابقه فعالیت فرهنگی نیز داشته اید؟
در زمان دانشجویی آن دغدغه های که الان شما هم در ذهن دارید را داشتم. آن زمان با امکانات محدودی که بود مجله "ره آورد" را با دوستان دیگر راه اندازی کردیم که من سردبیر آن مجله بودم. در معرفی الگو ها و فعالیت های فرهنگی و بوجود آوردن تشکل های نوگرا و دگراندیش فعالیت کردم و انرژی گذاشتم. با سایر دوستان در حد توان فعالیت کردیم ولی متاسفانه نتوانستیم خیلی این موضوعات را ادامه دهیم. من در این زمینه خیلی از خودم راضی نیستم و شاید می شد بهتر از این عمل کرد شاید ما می توانستیم اثر بخشی بیشتری داشته باشیم ولی در این قضیه من نمره خودم را کم می دهم.
علت اینکه مجله ره آورد منتشر نشد چه بود ؟
علت اساسی تعطیلی مجله ایجاد مشغله های فراوان افراد و نبود منابع مالی بود.البته جمع دوستان ما هم کم کم متفرق شد و هرحرکتی نیاز به جمع افراد همسو دارد. اولین شرط موفقیت این است که یک گروهی داشته باشی که زبان مشترک با هم داشته باشند.
جایگاه حبیب آباد را در سطح شهرستان چگونه ارزیابی می کنید ؟
به نظر من خوب عمل نشده است. متاسفانه جایگاه فعلی شهر آنچنان که باید باشد نیست. تاکنون نمایندگان شهرستان در مجلس شورای اسلامی هیچ کدامشان حبیب آبادی نبوده اند. این موضوع در تخصیص منابع و جلب توجه به این شهر بسیار اثرگذار است. هنوز ما نتوانسته ایم یک دانشگاه در حبیب آباد داشته باشیم. در صورتی که واقعا حبیب آباد همه ی موقعیت های برتر را نسبت به شهرهای اطراف داراست. یکی از بهترین موقعیت های این شهرهمین فضای سبز 240 هکتاری است که ما داریم البته با توجه به این شرایط من و امثال من نمی توانستیم نقش آنچنانی در توسعه شهر داشته باشم.
به عنوان کلام آخر اگر مطلبی دارید بیان بفرمایید.
امیدوارم شما بتوانید یک جمعی را کنار هم قرار دهید و مثل ما ضعیف عمل نکنید و یک مقدار در مسائل جمعی شهر و مباحث فرهنگی کار بیشتری انجام دهید چرا که من در این قضیه نمره خودم را پایین می دانم. و امیدوارم که شما بتوانید این بحث را تقویت کنید. روی بحث های علمی و صنعتی نیز کار کنید . فکر میکنم در چند سال آینده شرایط متفاوت می شود باید نفرات خودشان را به مباحث توریستی، علمی، ورزشی و ... تجهیز کنند.
جای کار وجود دارد .در مسائل گردش گری در این منطقه می شود کار کرد. فکر و ابتکارو خلاقیت و دلسوزی می خواهد
دنیای امروز دنیای گردشگری است اگر بشود پتانسیل هایی را در شهر بوجود آورد که شهر در این بخش فعال شود. خیلی از نظر اقتصادی و دیگر زمینه ها پیشرفت خواهد کرد.
اقاسعید از بازیکنان خوب وبااخلاق و باتعصب استان بودند که درحدود یک دهه درتیم ذوب اهن بودند..بازیکنی با قدرت بدنی وتکنیک خوب وبخصوص سرعت بالا که یک دهه بازیکن ...
افتخار میکنم که چنین دایی دارم
باسلام امیدوارم درهمه مراحل زندگی موفق باشید
ایشون از افتخارات شهر حبیب آباد هستن، ما بهشون میبالیم. خداوند منان ایشان را حغظ بنمایند. صدای ایشان ادم رو روانی میکنه. از خود بی خود میکنه
ممنون اززحمات بی دریغ شما من یک محله پائینی هستم محله ی مااولین محله شهربوده وقدمتش بیش از جاهای دیگرشهراست.
دکتر می خواست یک موزه انسان شناسی، تاریخی و پزشکی درست کند، شد؟
ایشون در قید حیات هستند؟؟
باورش برای همه سخت بود چون بر دلها فرماندهی میکرد روحش شاد و راهش پر رهرو انتقامت را خواهیم گرفت سردار
خدا وکیلی چی گیرتون میاد مردمو میریزید بهم این حرفا نه دیگه اون جوونو بر میگردونه نه نون و آب میشه واسه خانوادش فقط این بین کینهها زیاد میشه شما برید پشت سر ...
اصلا خوووب نیس...هیچ معنا و مفهومی رو نمیرسونه!!!